جنگ انگار براي بابا قرار نبود هيچوقت تمام شود. مامان اينطور ميگفت. يعني ميگفت روزهاي زيادي گريه کرده و قبل از آنگه من اشک هايش را ببينم صورتش را برگردانده. گريه کرده براي بهترين دوست هايش. براي حس ِ تلخ ِ جاماندنش و بعد انگار محکم تر شده و شروع کرده به ادامه دادن راهي که هنوز نيمه کاره مانده است
جنگ و خاطراتش توي خانه ما هم فراموش نميشد هيچوقت. کودکي هايم بين يادگاري هاي بابا از جبهه ميگذشت. نميدانم چرا انقدر دوست داشتمشان. از خمپاره بدون چاشني اي که مادر توي اتاق بابا تويش گل گذاشته بود و من هميشه فکر ميکردم بهترين گلدان است. يا بعضي وقتها فکر ميکردم لابد اگر محکم تر روي زمين بيندازمش منفجر ميشود يا آن پوکه هاي فشنگ بامزه اي که شده بود يک گردنبند کوچيک.يا حتي نامه هاي عاشقانه مامان و بابا در روزهاي هجران
ما سالهاي جنگ را زندگي کرديم . مايي که چيزي يادمان نمي امد اما گوشه به گوشه زندگيمان هنوز حال و هوايش بود. گعده ها و جلسه هايي بود که دوست داشتيم باشيم و بفهميم.هميشه اطرافمان خانواده هاي شهدايي بودند که ياد گرفته بوديم جور ِ ديگري احترامشان کنيم. و حتي گاهي مقابلشان سکوت هاي عجيب کنيم تا نرنجند.حتي اگر ما رنجيده باشيمجنگ گرچه در هر کشور و هر مسلکي بد است اما  براي من هيچوقت تلخ نبود . شايد چون ما توي خانه هميشه به شيريني هايش گوش ميداديم و خنده هاي بابا از خاطراتشوگرنه چه کسي از پرپرشدن عزيزانش جلوي چشم خودش ميخندد؟
ميخواهم بگويم هفته دفاع مقدس شايد براي خيلي آدم ها يک هفته باشد بدون هيچ حس ِ خاصي. هفته اي که مي آيد هرسال و ميگذرد اما براي من کلي خاطره دارد. براي من قطعه شهدا بهشت رضا را دارد که هروقت ميرويم بابا انگار يادش ميرود ما هستيم و ميرود سر قبر دانه به دانه دوستهايش و جدا ميشود از 50 سالگيش .  جنگ اگرچه تلخ است اما آنقدر اثراتش برايمان محسوس است که محال است يک روز به عنوان روزهاي بد زندگي مامان و بابا و حتي خودم به ياد بياورمش. اثراتي که مطمئنم روح دميده است به زندگي همه ما
سي و يکم شهريور 96


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کشک نبشته ها *فانوس* لوله پلی اتیلن آشپزی نوین آموزش تایپوگرافی لوگو Laura مجله دایان the coolest site tarjoman گلفا چت|الهه جون دوست دارم|گلفاچت|چت گلفا|golfachat