بزرگي تعريف مي‌کرد:
"بنده خدايي را زن و بچه اش از خانه بيرون کرده بودند. از بس که روز و شب، محرم و غير محرم براي حسينِ علي گريه مي کرد.
خودش مي‌گفت اول کتاب‌هاي مقتل را مي خواندم و هاي هاي گريه مي‌کردم. خانواده‌ام آن کتاب ها را از من گرفتند. بعد به مفاتيح پناه بردم. ديدم هر خط مفاتيح هم دارد روضه سيدالشهدا را روايت مي‌کند. با آن هم اشک مي‌ريختم. مفاتيح را هم از من گرفتند.
بعد قرآن خواندم. هرچه مي‌خواندم مرا ياد شهيد کربلا مي‌انداخت. با آيه هاي قرآن براي خودم مجلس عزا مي‌گرفتم. قرآن را هم از من دور کردند.
آن بزرگ مي گفت:
از خانه بيرونش کرده بودند. آمده بود کربلا. به هرکس مي رسيد مي گفت بگذار برايت چند خط روضه بخوانم گريه کنيم. از اين حرم به آن حرم مي‌رفت. جز حسين چيزي نمي خواست.
جز حسين چيزي نمي گفت
بعد من بزرگترين دغدعه امشبم اين بود کجا بروم عزاداري کنم.
.
.
[شاعران بيچاره/شاعران درمانده/شاعران مضطر/ با نام تو چه کردند؟
.
#سيدحسن حسيني


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایت دلنا ,سایت نمکستان ,سایت روزگار,سایت ممتاز نیوز رمان باز ،رمانباز ،دانلود رمان جدید Silca Amanda تنهـاییـ پرهیاهو ارائه کلیه خدمات حقوقی | مشاوره حقوقی | جستجو و معرفی وکیل در ارومیه یادداشتهای شخصی احمدرضارحیمی سایت رسمی شرکت ملی نفت ایران طراحی وب / سئو